کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در ورود به کربلا

شاعر : محسن راحت حق     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

یک نظر کن حال و روز مضطرم در این دیار           ای عزیزِ فـاطمه دیده ترم در این دیار

با ورودت حزن و اندوهی دو چندان آمده           از غمت آقا گریبان می‌درم در این دیار


چون کـبـوتر آمدم دنـبالِ تو امّا حـسین           بال و پر بشکسته هستم بی پرم در این دیار

تکیه کن بر خواهرت مستحکمم مانندِ دژ           خواهری ها یک طرف!چون مادرم در این دیار

ترسم از تکرارِ کوچه دردلِ کرببلاست           گرد و خاکی شد دوباره معجرم در این دیار

کاش می‌شد تا که تدبیری بیاندیشم تو را           دائماً در فکرِ زیرِ حنجـرم در این دیار

نیزه‌ها از دور پیدا شد برادر بی‌حساب           در خیالِ خود به فکرِ این سرم در این دیار

تکیه گاهم کو؟ محافظ کو؟ قرارِ من کجاست؟           پس کجا مانده ست این آب آورم دراین دیار

کو ابوالفضلم؟ که پائین آورد از ناقه‌ها           کودکانِ خسته جان و پرپرم در این دیار

دشمنانِ دین فـراوانند ای سـالارِ عـشق           ارباً اربا می‌شود پیغـمبرم در این دیـار

حـیفِ این قـدِّ رسا و جلـوه‌گـاهِ احـمدی           حیف از شهزاده‌ات از اکبرم در این دیار

این سپـیدی گـلو ذبحِ سه شعـبه می‌شود           می‌رود در خواب گویا اصغرم در این دیار

: امتیاز

ذکر مصائب ورود کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

ذکر لبت در هر قـدم؛ إنّا إلیه راجعون            ورد زبـانت دم به دم إنّا إلیه راجعـون

از کوفیانِ کینه‌ای بسیار داری خاطره            از فـتـنـۀ اهـل سـتـم، إنّا إلیه راجعـون


غم در دلت افتاد تا گفتند اینجا کربلاست            شد خیمه برپا با عـلَم، إنّا إلیه راجعون

دلواپسی و بغض زینب آتشت می‌زد ولی            گفتی که ای اهل حرم، إنّا إلیه راجعون

دارد قـرائت می‌کـند مادام دشت نـیـنوا            این آیه را با آه و غم، إنّا إلیه راجعون

آماده شد محض نجاتِ خلق؛ کشتیِ نجات            تا خواندی از لطف و کرَم، إنّا إلیه راجعون

در زیر نور ماه مُشتی خاک را برداشتی            گـفـتـی خـدایـا آمـدم! إنّا إلیه راجعون!

: امتیاز

مدح و مرثیه سیدالشهدا علیه‌السلام و ورود کاروان به کربلا

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت می‌کنم            جز حرم جایی روم احساس غربت می‌کنم
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم می‌روم            لذتش را با تمام شهـر قـسمت می‌کنم


گریۀ در روضه‌اش یعنی همان خیرالعمل            اشک می‌ریزم برای او، عبادت می‌کنم

راه او یعـنـی همان إِنَّا هَـدَینـاهُ الـسَبـیل            بچـه‌هـایم را بدین گونـه هدایت می‌کـنم
حولۀ احرام من شال عزای روضه‌هاست            حـاجی کـربـبـلایم قـصد قـربت می‌کـنم
دور شش گوشه‌ش ذکر تلبیه سر می‌دهم            من خدا را زیر آن قبه زیارت می‌کـنـم
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست            تا نفس دارم درِ این خانه
خدمت می‌کنم

کنج هیأت تا بگیرم اذن خدمت سرخوشم            من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم
حُبّ مولایم برای من ملاک دوستی‌ست            من فقط با دوستدارانش رفـاقت می‌کـنم
زینت امروز روضه خون “زین الدین” هاست            از شهیدان هم میان روضه دعوت می‌کنم
با محرم با صفر اسلام جاوید است و بس            یـادی از نـطق امـام پـیـر امّت می‌کـنـم
امتـداد روشن “هـیـهـات من الـذلـه” را           
در میان روضه‌ها هرشب روایت می‌کنم
باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب            با حسین عصر خود تجدید بیعت می‌کنم
هم خودم هم بچه‌هایم هم پدر هم مادرم            هرچه دارم را فقط خرج
ولایت می‌کنم
من به امید اجابت روز و شب با سوز دل            در قـنـوت خود تمنـای شهادت می‌کـنـم
آمدم امـشب بـخوانـم از
شـهـیـد کـربـلا            روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت می‌کنم
با سلام گـریه دار “یا لثـارات الحسین            هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت می‌کنم
زینب و کرب وبلا مرثیه‌ای مکشوفه است            به خود آقـا قـسـم دارم رعـایت می‌کـنم

روضه‌هایش می‌برد دل را به سوی کربلا

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

سالها از درد هجرش چشم زمزم گریه کرد            گریه کرد از غصه، اما باز هم کم گریه کرد
نه فقط یعـقـوبی از هجر نـگاه یوسفـش            بلکه حتی آیه‌آیه سـورۀ غـم گـریه کرد
پابه پای
ناله‌ام در عرش موسی ناله زد            پابه پای گریه‌ام عیسی بن مریم گریه کرد
پیش از آن که ما بباریم از غم عظمای او            جبرئیل از روضه‌هایش خواند و آدم گریه کرد
فاطمه منـزل به منـزل از منـا تا نـیـنوا            در میان قـافـله از فـرط ماتم گریه کرد
قبل از انگشتر که بر انگشت آقا اشک ریخت            بی‌گمان در دست پرچم دار پرچم گریه کرد
کربلا با غـربـتـش آمد به استـقـبال‌شان            کربلا بر زائران خود دمادم گریه کرد
با تـماشـای عـلی در زیر هـرم آفـتـاب           
کربلا که جای خود حتی خدا هم گریه کرد

پیش چشمانش تداعی می‌شود صحرای خون
می‌تراود از لـبـش إنـا الـیـه راجـعــون

دارد از یک سو سنان همراه لشگر می‌رسد            شمر از سویی دگر با چند خنجر می‌رسد
هم صدای طبل جنگ و هم صدای هلهله            هم صدای کیسه‌های مملو از زر می‌رسد
این طرف هفتاد و اندی مسلم بن عوسجه            آن طرف نیرو ولی چندین برابر می‌رسد
نه فـقـط تازه نـفس‌هایی شبـیه حـرمـلـه            پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر می‌رسد
هرچه که دارم تصور می‌کنم انصاف نیست            گـلۀ گـرگی برای یک کـبـوتر می‌رسد
هر که نعل تازه از
بازار کوفه می‌خرد            ساعـت اول نشد ساعـات آخـر می‌رسد
تا که خورجین از طلا و سکه آخر پُر کند            خولی بی‌چشم و رو با پا نه با سر می‌رسد
مطمئنم به همین زودی قـیامت می‌شود            جـادۀ کـرببـلا دیگر به محـشر می‌رسد
محشری که خستگی آن به قاسم می‌رسد            محشری که تشنگی آن به اصغر می‌رسد
به برادر تیر و تیغ و نیزه و چوب و عصا            تازیانه، کعب نی، سیلی به خواهر می‌رسد

کربلا آغاز درد و غصه‌های زینب است
شاهد زنجیرها بر دست و پای زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است            من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم

مدح و ویژگی های کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام در راه کربلا

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست           در سـیـنهٔ آدیـنه، جز آئـین صفـا نیست

جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست           حتّی جرس قافـله، غافـل ز خـدا نیست


رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان

زمـزم ز دو چـشم آب بریزد پیِ ایشان

اینان که روانـنـد، هـمه روح و روانـند           این سلـسـله هر یک‌تنـشان جان جهانند

این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند           این قافـله شب تا به سحر، نافـله‌ خوانند

بازار جـهـان این هـمـه سـرمـایه ندارد

گـلـزار جِـنـان ایـن قَــدر آرایــه نـدارد

این قـافـلـه جـز عـشـق، ره‌آورد نـدارد           عشقی که به جز سوز و غم و درد ندارد

یک آیـنـه، بر چـهـرهٔ خـود گَـرد ندارد           جـز شـیـرزن و غـیر جـوانـمـرد ندارد

مُحـرِم شده از کـعـبـهٔ گِـل، راه فـتـادند

از گِل به سوی کعـبهٔ دل، روی نهـادند

ایـنـان همه از خـانـهٔ خود، دربـدرانـنـد           بر بـاغ دل فـاطـمـه، یـکـسـر ثـمرانـند

اینان پـسـر عـشـق و، مـحـبّت پدرانـند           با شور حـسـینی به نـوا، جـامـه‌درانـنـد

دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است

وین قافـله را قـافـله‌سالار، حسین است

این قافله را بانگ جرس، گریه و ناله‌ست           این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لاله‌ست

از نـور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هاله‌ست           در محمل خود، حاجیه بانوی سه‌ساله‌ست

با سـورهٔ عـشـق آمده، هـفـتاد و دو آیـه

چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه

این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبوده‌ست           دردانهٔ من، با مـوی بی‌شانه نبـوده‌ست

جایش به جز از دامن و بر شانه نبوده‌ست           گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه‌ نبوده‌ست

این دخـتر من، نـازترین دختر دنیاست

دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست

ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را           ای کـوفه چه کردی بدنِ مُسلـم‌شان را؟

ای مـاه بـبـیـن مـاه بـنـی‌هـاشـمـشان را           ای سَرو بـبـین سـروِ قـدِ قـاسـم‌شـان را

ای صبح کجا آمده صـادق‌تر از اینان؟

ای عشق بگـو نامده عـاشق‌تر از اینان

چاووش عزا همره من روح الامین است           ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است

در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است           سـردار سـپـاهـم پــسـر اُمّ بـنـیـن اسـت

آورده‌ام از جــان شــمـا تـاب بـگــیـرد

چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد

ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است           سرهای سران، خاک به درگاه حسین است

خورشید فلک، مشتری ماه حسین است           ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است

آن فضل که در قافله‌ام نیست، کدام است؟

عـبّاس، تـرازوی مرا سنگ تـمام است

ای روشـنی چـشـم و، چـراغ دل زینب           کـشـتـی نـجـات هـمـه و سـاحـل زیـنب

وی مـاه رخـت روشـنی محـفـل زیـنب           دوری مکن از دیده و از محـمل زینب

دارد ســفــر مـا سـفـر دیـگـری از پـی

من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع اول بیت زیر شایسته اهل بیت نیست و ما اجازه نداریم آنها را با چنین الفاظی خطاب کرده و یاد کنیم لذا توصیه می شود از خواندن آنها خوداری نمائید

ایـنـان همه از خـانـهٔ خود، دربـدرانـنـد           بر بـاغ دل فـاطـمـه، یـکـسـر ثـمرانـند

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مجتبی دسترنج نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن            فکـر دلـواپـسیِ قـلـب من مضطـر کن

این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست            نـزد اربـاب دعـایی به من نـوکـر کـن


گذر عـمرِ منِ بی‌سرو پا بر تو نخورد            عــزم دیـدار مــرا در نـفـس آخـر کـن

عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا            فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن

چِـقَـدَر نام تو بـردم به زبـانم، یک بار            تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن

سهم من از تو فـراق تو شده غـم دارم            منّـتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن

عـاشـق کرب وبلا، عـاشق دیـدار توأم            هر دو را قسمت من حق شه بی‌سر کن

کربلا با تو صفا دارد و بی‌تو سخت است            سختی راه، بر این خسته تو راحت‌تر کن

روضۀ جدّ غریبت شب جمعه باز است            باز روضه تو نخوان، فکر دل مادر کن

مادری از تَه گودال صدا زد، ای شمر            خنجرت را نکش و شرم زِ پیغمبر کن

خنجرت را بکشی، حنجر من می‌سوزد            فکـر بـد حـالی من، نـزد گـل پرپر کن

من نه، اصلاً تو بیا فکر حرم باش آخر            فکر زینب کن و فکر دل این خواهر کن

پیـش زینب، به حـسینم نزن انقدر لگـد            بدنش ریخت بِهم، رحم بر این پیکر کن

فکر نیزه نکن و از سر او دست بکش            لااقـل قـبل بـریـدن گـلـویش را تَـر کن

عاقبت می‌رسد آن منتـقـم خـون حسین            صبر کن، فکر خودت شمر در آن محشر کن

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناشناس نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر صبح می‌کنم به ظهورت دعا بیا            ای آشـنـای خــلـوت هـر آشـنــا بـیــا

هر پنجره به روی شما موج می‌زند            ای روح پُـر تــلاطـم دریــا بـیـا بـیـا


ای در تو زنده تا به ابد صبر فاطمه            آقـا بـه حـق نــالـه خــیـرالـنـسـا بـیـا

دریـاب با تـصـدقـی این مـسـتمند را            ای حـضرت کـریم، عـزیـز خـدا بیا

از فرط مصیبت شده‌ام تحـبـس الدعا            بنـما خودت برای ظـهـورت دعـا بیا

از قـتـلگـاه ناله هل من مـعـیـن رسد            ای وارث حـسـین سـوی کـربـلا بـیا

طفلان تشنه حسرت عباس می‌خورند            ای سـاقی دوبـاره آن خـیـمـه‌هـا بـیـا

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همیشه کوچه ما عطری از شما دارد            که آشـنـا بـه دلـش مـیـل آشـنــا دارد
بگو که جسم که را در بغل گرفتی که            دوبـاره روضه ما بـوی بـوریـا دارد


هزار شکر که مژگان به ما حواله شده            غـبـار پـای تـو تـأثـیـر کـیـمـیـا دارد

شبیه چشم شما سرخ می‌شود چشمش            کسی که چشم بر آن ریشۀ عـبا دارد
عـلاج تـشنـگی‌ام را فـرات هم نکـند            تـنــور سـیـنـه مـن داغ کــربـلا
دارد
به سینه
می‌زنم و حلقه می‌زنم بر در            در این معامله یک دست هم صدا دارد
دلـم هـوای حـرم کرده خوب می‌دانم            برات کرب و بلا را فقط رضا دارد
دوباره خرجی ما بی حساب زهرا داد            همیشه سفـرۀ گـرمش هوای ما دارد

: امتیاز

مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : جعفر ابوالفتحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

کـی مـی‌کُـشـد مـا را فـراق یـار، آقـا            کی می‌شـوم لایـق به یک دیدار، آقـا

هر دفعه قلبت را به یک شیوه شکستم            امـا تـو بخـشـیـدی مـرا هـربـار، آقـا


راضی نشو لاغرتر از این باشم از داغ            لاغـرتـر از یک سـوزن پـرگـار، آقا

نزدیک دروازه سری بر نـیـزه رفته            در زیر پـای یک سه سـاله خـار، آقا

راحـت نمی‌گـوید سخـن با عـمۀ خود            لـکـنت زبان دارد در این گـفـتار، آقا

هر شب کنار عمه می‌خوابد ولی باز            بـا کـعـب نـیـزه می‌شـود بـیـدار، آقـا

من قـصد آزار دو چـشـمت را ندارم            کی می‌شـوم لایـق به یک دیـدار، آقا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر و همچنین عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد، همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است داستان مسلم کچکار و سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از خود نمی‌خوانم برایت روضه‌ها را            بـشـنو حـدیث از مـسلـم گچـکـار، آقا

وقتی سرش افتاد از نی دخترش گفت:            عمه بیا سـر را خودت بردار، آقا

مثل اسـیـران می‌برند این کاروان را            مـثـل کــنـیـزی بـر ســر بــازار، آقـا

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : نعمیه امامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای داغـدار سـاقـی عـطـشان؛ نیامدی            سوز دعای خـضر و سلیـمان نیامدی
یکـسـال هـم گـذشت امـام غـریب من            دل بی‌قـرار از غـم هـجـران؛ نیامدی


حافظ که گفت؛ یوسف گم گشته می‌رسد            نگـذشـتی از حـوالـی کـنعـان! نیامدی

تـنـهـا بـهــانـۀ دلِ تـنـگ و شـکـسـتـۀ            این جمعه‌های بی‌سر و سامان نیامدی
ما بی‌وفـا شدیم و دلت را شکـسـته‌ایم            بـشـکـسـته‌ایم عـهـد و پیـمان نیامدی!
خـنـجـر بـریـد لاله به لاله سر
از قـفا            سرها به روی نـیـزه پـریشان نیامدی
این روزها کـوچه پریشان شد از غـمِ            یاسی شکسته و در
سوزان ... نیامدی
شبگرد کوچه؛ شال عزا روی دوشتان            ای روضه‌خوان کـوثـر قـرآن نیامدی
کـشـتی بـساز نـوحِ زمـان و قـیام کن            مـا دل سـپـرده‌ایم به طـوفـان نیـامدی
پیـراهـنت به دست کدامین نسـیم ماند            حسرت‌نـشـین شـدند غـریـبان نیامدی

این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است            ای لـحــظـه تـبـســم بــاران نـیـامـدی

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مصطفی هاشمی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

لطف شماست اینکه گرفـتار مـاتـمـیم            در سـایه نـگـاه شـما زیـر پـرچــمـیم
گـمـراه می‌شدیـم اگر چـشـم‌تـان نبـود            از رحمت شماست اگر سینه می‌زنیم


گـفـتی بـیا و گـریه بـرای غـریب کن            گـفـتی که در حـسـیـنه هم نـالـه هـمیم
سهمی ز
اشک‌های شما رزق ما شده            دریـا دلیم و زنده از این اشک نم‌نمیم
مـادر
مرا ز مهر شما شیر داده است            مدیـون روضه‌های نفـس‌گـیر مـادریم
وقتی که آسمان و زمین گریه می‌کند            ما نیز خون جگر
ز مصیبات اعظمیم
با لـحـن دلـبـرانـه نـاحـیـه خـوانـدنت            تا لحـظـه ظـهـور شـما زار می‌زنـیـم
آقـا بــیـا
و غــصـه مـا را تـمــام کـن            ما غصه‌دار زینب و آن قـامت خـمیم
در
روزگـار غـیبت‌تان طـبق امـرتان            سربـازهای گوش به فـرمان رهـبریم
دنـیـای
غـرب راه به جـایی نـمی‌بـرد            وقتی که ما صحابه خورشید مشرقیم
آقـا چه می‌شـود ز دعای تو بنـگـریم            زوّار کــربــلایـیِ مــاه مــحــرمــیــم

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آقا دوباره برق نگاهت پُر از غم است            تندیس نور، بر تنـتان رخت مـاتم است
ای ماه مهـر و عـاطـفه، مـاه عـزا شده           
اوضاع آسمان و زمین سخت درهم است


در این دهه به یک دو سه روضه رضا مشو            یک عمر نوح گریه به جان شما کم است
هر جا که هیأتی‌ست به پا کعبۀ دل است            هر جا که دیده‌ای ست خروشان چو زمزم است
اول صـدای نــالـۀ زهــرا شـود بـلــنـد            مادر یقـین به گریه ز هرکس مقدم است
رخـصت بده ظهـور شما را طلب کنیم            از آن کـسی که اشـرف اولاد آدم است
یک کـربـلا نصیب دل سنگـمـان کـنید            این آرزوی
سینه زنان در دو عالم است

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : علی عباسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

تفـسـیر عـشق، درس الفبای کربلاست            لب تشنه، خضر در پی صحرای کربلاست
باز این چه شورش است که درخلق عالم است            نـیـل فـرات تـشـنه مـوسای کـربلاست


عیسی به عرش رفت ولی روضه خواند و گفت            عریان به روی خاک، مسیحای کربلاست

بـایـد عــلــی شـود زکــریــای کــربـلا            وقتی که روی نی سر یحیای کربلاست

مجنون کجاست تا که ببـیند چه چشم‌ها            دنـبـال ردّ مـحـمـل لـیـلای کـربـلاست

بعد از گذشت این همه سال از شهادتش            خـلـقـت هـنوز مات معـمّای کربلاست

ای با خـبـر ز سـرّ مـعـمـا، شـما بـگـو
ای روضه‌خـوانِ ناحـیه،
آقا، شما بگـو

آهـی بـکـش، بـه بــاد بـده دودمـان مـا            شعری بخوان که شعله بیفتد به جان ما
صـمـصـام انتـقـام خـدا صبـرتـان دهـد           
یک شب اگر شما بشوی روضه خوان ما
تـاریـخ را ورق بزن، از کـربـلا بـگـو            برگـرد چـارده سده پـیـش از زمـان ما
این خون نوشته‌ای که تو خواندیش «ناحیه»            این بی‌کـسی که بـاد فـدایش کـسـان مـا
این روضه‌های بـاز
که با الـسلام‌هـاش            لـکـنت گـرفـتـه اسـت سـراپـا زبـان ما
شأن نزول کیست که خون گریه می‌کنی؟            ای‌کاش کـارد بگـذرد از استـخـوان ما
ارباب مقتل، عازم آن سوی
نیزه‌هاست
ای وای بر دلم سندش روی نیزه‌هاست
آقا نـوشـتـه‌انـد که جـدّت کـفـن نـداشت            گیرم کـفن نبود، چرا پـیـرهـن نداشت!
از پـایـکـوب اسـب سـواران شـنـیـده‌ام           
بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت
پیچـیـده بود در خودش از آتش عـطش            داغی که داشت در جگر خود، حسن نداشت
انگـشتری که با خودش آورده بود کو؟            ای‌کاش هـیچ وقت عـقـیق یـمن نداشت
چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه‌ها            همراه کاروان خود، ای‌کاش زن نداشت
حق با شماست، شام و سحر گریه می‌کنید
جای سرشک خون جگر، گریه می‌کنید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

صـمـصـام انتـقـام خـدا صبـرمـان دهـد            یک شب اگر شما بشوی روضه خوان ما

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوبـاره شـعـلـه بکـش دودمـان آدم را            که با تو زار بـگـریـیـم غـم محـرم را
چقدر بغض من امشب هوای تو دارد            که پـاره کـرده خـیال تو بـنـد قـلـبم را


کجایی و به کدامین سـتون نهادی سر            رسیده‌ای که بگریی هزار و یک غم را
نشـسـته‌ایم به گـریـیم با شـما تا صبـح            چه می‌شود بخری گریه‌های با هم را
کــنــار مـادر خـود زار مـی‌زنـی آقـا            به دست خاک دهی گـیسوان درهم را

برای آنکه شوم بیش از این عزادارش            بریـز روی سـرم خـاک‌های عـالـم را
شب نهم شده و روضه خوانی‌ش با توست            کمی نفـس بده این حـلـقـه‌های ماتم را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

برای آنکـه کـمی مثل تو شـوم امشب            بریـز روی سـرم خـاک‌های عـالـم را

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگرچه سنگ شکـسـته تمام بال و پرم            مرا بهـشت ببـر، نه مرا بـبر به حـرم
مرا ببر که شـبـیه کـبوتـران از صبح            تـمـام روز بـه دور سـر شـمـا بـپــرم


قـسـم که منت سلـطـانی جهـان نکـشم            اگر که پا بگـذاری دمی به چـشم ترم
به درد می‌خورد این چشم‌های ناقـابل            که من به این مژه‌هایم غـلام رفـتگرم
مرا بکُـش نرسـم تا به روضۀ گـودال            مرا بکُـش که نبـیـنم چه آمـده به سرم
گذر کن از سر قبر من و حـسین بگو            که زیر
سنگ لحد شعله‌ور شود جگرم
برای مرحمتی روضه‌ای بخوان و ببین            که سیـنـه می‌زنـم آنقـدر تا کـفن بدرم
نشـسـته فاطـمه پائـین پای شش‌گـوشه            هنوز زمزمه دارد که تشنه، ای پسرم
خـدا به خـیر کـند روضه‌های سقا شد            بیا و رحـم کن آقا به قـلب مـحـتضرم

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه تلخ می‌شود این لحظه‌ها بدون شما            چه تـلـخ تر همۀ عـمـر ما بـدون شـمـا
منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت            کجـا روم چه کـنـم بی‌شـما بـدون شـما


کجاست خیـمه سبزت که راه گم کردم            مرا بـخـوان نـروم هـیچ جا بـدون شما
تمام لطف
نفس‌های ما حضور شماست            چـگـونـه بـال زنـم تا خـدا بـدون شـمـا
قسم به شال عزایی که بسته‌ای به کمر           
چه سرد می‌شود این روضه‌ها بدون شما

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

زمان زمان عجیبی‌ست، امتحان سخت است            طی زمانۀ بی‌صاحب الزمان سخت است

ببخش عزیز خدا! جان ندادم از هجرت            چقدر منتظرت جان‌عزیز و جان‌سخت است


"و لا تُری و أری الخلق" این چه تقدیری‌ست            تو را ندیدن و دیدار این و آن سخت است

گریـسـتم كه مشـرف شـوم به پـابـوست            بدون گریه رسیدن به آسمان سخت است

رسیده است شـب اكـبـر و زمـان نـماز            برای من چقدر لحـظه اذان سخت است

و روضه را پـدر یـك شـهـیـد می‌فـهـمد            چقدر غصۀ دل كندن از جوان سخت است

تو را قسم به غم "بعدك العفا" ی حسین            بیا بیا و خودت روضه را بخوان؛ سخت است

مـرا زیــارت پـائـیـن پـا مـبــر امـشـب            چرا كه پیش پدر خواندن از جوان سخت است

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از فـراق تو نـمـردیـم مـسـیـحا نـشـدیم            چـشم ما تار نشد از غـم و بـیـنا نشدیم

جای تو دست به دامان طبـیـبان بودیم            حـقـمـان بـود اگـر بـاز مـداوا نـشـدیـم


بی‌تو یک عمر پی هرکس و ناکس رفتیم            گم شدیم آخر ازین غـفلت و پیدا نشدیم

نام مجنون بروی ماست ولی کو مجنون؟            وقـتی از هـجر تو آواره صحرا نشدیم

درد این است که ما محض رضای دل تو            بیـخـیـال خـوشـی فـانـی دنـیـا نـشـدیـم

خاک عالم به سر ما که دراین عمر دراز            لحظه ای مشتری یـوسف زهـرا نشدیم

گریه کردیم ولی گریۀ بی‌فکر چه سود؟            قـطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم

پـیـش ما آمـدی اما همه غـفـلت کردیم            لحـظـه‌ای پـای قـدم رنجـۀ تو پا نشدیم

قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم            قـصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم

همه رفـتـند حـرم ما که نرفـتـیم هـنوز            زائـر مـرقــد شـش‌گـوشـۀ آقـا نـشـدیـم

کاش می‌شد که تو ما را به زیارت ببری            یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

نه حال دلم مثل قدیم است و همان است            نه قامـتم از بـار فـراق تو کـمان است

در غفلت کبرا شب و روزم سپری شد            نـام تو فـقـط لـقـلـقـه روی زبـان است


خـیلی جلـوی چـشم تو سرگرم گـناهـم            وقتی تو نباشی به گنه امن و امان است

تکلیف مرا زود مشخص کنی ای‌کاش            پـرونـده رسوایی من در جـریان است

بیـرون بکـشـانـم شـبـی از درّه نـفـسـم            صد گرگ به گلّه زده و برّه‌کشان است

ای سـفـره مـا را نـمک سـفـره تو بس            چیزی که برایت همه داریم زیان است

کار فـرجت روی زمین مـانده عزیزم            چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است

مـا را نـجـف و کـربـبـلا بـاز نـبـردی            خیلی به خدا نوکر تو دل نگران است

در نـدبـه و در عـهـد به دنـبال حـسینم            اربـاب کـرم دارد و دنبال بهـانه است

جـامـانـده رقـیه سـحـری کـنج خـرابـه            یک قافله از غربت او مرثیه خوان است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خـیلی جلـوی چـشم تو سرگرم گـناهـم            وقتی تو نباشی همه جا امن و امان است

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

عاقبت این شبِ تاریک سحر خواهد شد           به رُخِ حضرتِ خورشید نظر خواهد شد

می‌رسد نـوبتِ آن روز که با وعدۀ حق           پـسـری مـنـتـقـمِ خـونِ پـدر خـواهـد شد


ای به قـربان تو که با نظـرِ مهـدوی‌ات           خاک هم پای قدم‌های تو، زر خواهد شد

دلِ غـمـدیـدۀ ما گـر به وصـالت بـرسد           سیـنۀ سنـگی ما، دُر و گُهـر خواهد شد

آه، از اینهـمه سالی که بـدون تو گذشت           این چه عمری‌ست که در فاصله سر خواهد شد

تـو بـیـا، دیـدۀ آلــوده پـس از دیـدنِ تـو           عـاشـقانه به سر راهِ تو، تـر خواهد شد

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : ناشناس نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زخم معصیت به روحم مانده و کاری شده            زندگی بی‌تو برایم سرد و تکراری شده

بسکه دل مشغـولی‌ام دنـیا شده آقا ببـین            دل به تو دادن برایم کار دشواری شده


اصلا آقا لحظه‌ای با خود نگـفتم بی‌وفا            این چه وضع نوکری و عشق و دینداری شده

بی‌حـیا بـودم ولی بـار دگر برگـشـته‌ام            در میان روضه کارم گریه و زاری شده

آبـرویت را هـمیـشه بُـردم امـا کـار تو            چـشم‌پـوشی از بـدی و آبـروداری شده

مهربان آقا؛ بـیا دست گـدایت را بگـیر            چون دچار غصه و اندوه بسیاری شده

همنـشـینم کرده‌ای با خوب‌ها زیر عَـلَم            بازهم باران لطفت بر سرم جاری شده

بسته شد راه حرم، خیلی دلم را غم گرفت            صبر بر این غم فقط از درد ناچاری شده

گریه و سینه زنی در کربلا یادش بخیر            نـوکـر تـو بـیـقـرار آن عـزاداری شـده

خیمه‌ها آتش گرفت و دختری گریه‌کنان            می‌دوید و ناله می‌زد سوخت مویم عمه جان

: امتیاز

مناجات ماه مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از تو ممنونم مرا دعوت به ماتم کرده‌ای           پای این سفره دلم را کشورِ غم کرده‌ای

از تو ممنونم که مابینِ شلوغی های شهر           این گدا را واردِ شهـرِ مُـحـرّم کـرده‌ای


چشمِ من خشکیده بود از معصیت‌های زیاد           این تو بودی با نگاهی دیده زمزم کرده‌ای

خارج از انسانیت بودم که با یک یاحسین           هر دو دستانم گرفـتی و تو آدم کرده‌ای

روضه برپا می‌کنی تنها میانِ خـیمه‌ات           قلبِ من را با دمت از دور توأم کرده‌ای

روضه‌ای بنما تلاوت تا که بر صورت زنم           با نوای خود مسخّـر کُـلِّ عـالم کرده‌ای

برده‌ای دل را به سمتِ کربلا و بعد از آن           روضه‌های سختِ جدّت را مجسّم کرده‌ای

قتلگاهـش را نـشانم داده با سـوزِ جگـر           جاری از چشمانِ من دریای نم نم کرده‌ای

: امتیاز